چرا شیطان پرستی؟
جنبشهای نوپدید دینی هرکدام در ادبیات علوم اجتماعی تعریف خاصی دارند.گروه هایی که پس از جنگ جهانی دوم ،خصوصا در دهه هفتاد و بعد از آن ،در غرب و به ویژه امریکا ظهور یافته و آگاهانه یا به غفلت، متصدی ارائه پاسخ به برخی پرسشهای غایی شده اند که ادیان اصلی پیشتر بدان ها می پرداختند: آیا خدایی وجود دارد؟ خدا را باید کجا و چگونه یافت؟ و ...
همه ادیان در زمان خود ، نوظهور تلقی می شدند: آنیمیسم، یهود، مسیحیت، زرتشت، اسلام، متودیسم و ... اما خصوصیت ویژه ای که در جنبش های معاصر وجود دارد و آنها را از ادیان سنتی جدا می کند، تکثر ، تنوع و التقاط گرایی شدیدی است که در میان آنها یافت می شود.
بسیاری از تحلیل گران، علت پیوستن مردم بخصوص جوانانی از قشر متوسط و تحصیل کرده را شستشوی مغزی می دانند. بمباران محبت از سوی فرق (همچون وعده شغل، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا بدون علاج جسمی، قرار گرفتن در محیط صمیمی، بودن در کنار لذات جنسی و ... ) توجیهی است که این تحلیل گران اجتماعی ارائه می دهند. ولی اگر از این تحلیل با مزایا و کاستی هایش صرف نظر کنیم، شاید بتوان علل اجتماعی زیر را برای پدیده گرایش به فرق جدید برشمرد :
1- از چیزی فرار می کنند. مثلا از خانواده ای با محبت اما بیش از اندازه انحصارگرا، دوستی بد یا زندگی بدون رضایت.
2- معتقدند دینهای سنتی، گرفته و خسته کننده، ریاکارانه، بی حس و بی عاطفه هستند. درحالیکه ادیان جدید، جمع های کوچکتر، صمیمی تر، هیجان انگیزتر و جذاب تر ایجاد می کنند.