ظهور نو

-"این حقیقت که تو یک برده هستی نئو مثل همه افراد دیگر. تو در بندگی به دنیا آمده ای. توی زندانی آمده ایکه نمی توانی آن را بو بکشی یا مزه کنی یا لمس کنی. زندانی برای ذهنت. بدبختانه هیچکس نمی تواند به تو بگوید که ماتریکس چیست. تو خودت باید آن را تجربه کنی."

برای زندگی کردن در ماتریکس، تنهاچیزی که بکلی باید از آن دست برداریم، هرگونه احساس خالص استقلال، مسئولیت شخصی و حق زیست آزادانه و به عبارتی ثمرات زحمات خود است. همچنین در ماتریکس به هریک از ما غلافهای شماره داری داده می شود که همان تور اجتماعی از سوی ایلومناتی هاست. ما تحت قیمومیت دستگاههای جاسوسی زیرنظر شیطان پرستان تحصیل می کنیم و سیستم اعتقادی مان توسط رسانه های شرکتی شکل می گیرد.

آنطور که در فیلم می بینیم، گروهی از ماموران برای مبارزه با انسانهای یاغی به کار گرفته شده اند که آرزوی رهایی از ماتریکسی را در سر می پرورانند که اطرافشان را احاطه کرده است. همانطور که مورفئوس توضیح می دهد" نئو، ماتریکس یک سیستم است و این سیستم دشمن ماست. وقتی درون این سیستم هستی . به اطرافت نگاه می کنی، چه می بینی؟ کاسبان، معلمان، نجاران، وکلا، همان کسانی که ما می کوشیم آنها را نجات دهیم. این افراد بخشی از این سیستم هستند و همین، آنها را به دشمنان ما تبدیل می کند. تو باید درک کنی که بیشتر این افراد آماده قطع ارتباط خود از سیستم نیستند و بسیاری نومیدانه به این سیستم وابسته شده اند. آنها باید برای محافظت از آن مبارزه کنند."

چرا انسانهای قرص آبی خوار باید برای محافظت از ماتریکسی که آنها را به بردگی گرفته است مبارزه کنند؟ این تمام چیزی است که آنها بلدند. و تمام اسباب بازیها، قلعه ها، اسباب آسایش و لوازم مصرفی آنها بدون وجود ماتریکس از بین خواهد رفت. وجود توهم زده آنها به کلی تبخیر خواهد شد و آنها عریان و تنها برجای خواهند ماند.

این قافله تا کجا ادامه دارد؟ در اواخر فیلم "اسمیت"، عامل ماتریکس، فضایل آن را برای رهبر اسیرشده قرص قرمز خوارها یعنی مورفئوس برمی شمارد:"آیا تا حالا شده که بایستی و به آن خیره شوی؟ از زیبایی و عظمت آن حیرت زده شوی؟ میلیاردها انسان فقط زندگی شان را می کنند، بی خبر و غافل!"